معنی فاصله دارد

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

فاصله

گشادگی، دوری، فاصله دار


بلا فاصله

‎ بدون فاصله ای (مکانی) باشد متصل، فورا.

فرهنگ معین

فاصله

(اِفا.) مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز. [خوانش: (ص لَ یا لِ) [ع. فاصله]]

فرهنگ عمید

فاصله

میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت،
زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سال‌ها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد،
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی، دوری،
(موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر،
* فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آن‌ها را از یکدیگر دور کردن،
* فاصله گرفتن: (مصدر لازم)
بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن،
[مجاز] اجتناب کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فاصله

بازه

مترادف و متضاد زبان فارسی

فاصله

بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین

فارسی به ایتالیایی

فاصله

interruzione

tratto

intervallo

فارسی به آلمانی

فاصله

Abstand (m), Leerstelle, Leerzeichen, Raum (m), Zwischenraum (m)

فارسی به عربی

فاصله

فاصل، فتره، فجوه، فضاء، مسافه

لغت نامه دهخدا

فاصله دار

فاصله دار. [ص ِ ل َ / ل ِ] (نف مرکب) هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند. رجوع به فاصله شود.


فاصله دادن

فاصله دادن. [ص ِل َ / ل ِ دَ] (مص مرکب) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن. رجوع به فاصله شود.

معادل ابجد

فاصله دارد

415

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری